دنیای اطلاعات

دنیای اطلاعات
فرهنگی، سیاسی واجتماعی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 178
بازدید دیروز : 155
بازدید هفته : 339
بازدید ماه : 178
بازدید کل : 53865
تعداد مطالب : 384
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



سال 66 برای اعزام به ستاد مربوطه رفتم ولی از سنم ایراد گرفتند،‌ گفتم: من نیروی ایمان و عشق دارم و شما آن را نمی‌بینید، می‌خواهم همسنگر "حسین فهمیده" باشم تا روز قیامت....
سال 66 برای اعزام به ستاد مربوطه رفتم ولی از سنم ایراد گرفتند،‌ گفتم: من نیروی ایمان و عشق دارم و شما آن را نمی بینید. می خواهم همسنگر "حسین فهمیده" باشم تا روز قیامت یقه ما بچه‌های سیزده ساله را نگیرد.
خلاصه با زبان ریختن و پارتی بازی رفتم جبهه، موقع عملیات كه شد و می‌خواستند نیروها را از "دزفول" به غرب ببرند دوباره سن و سال اسباب درد سرمان شد.
به مسئول پنجاه ساله‌ای كه می‌گفت شما نمی‌خواهد بیایید، گفتم: شما اگر مهمان منزلتان بیاید گل پژمرده را جلویش می‌گذارید یا غنچه تازه شكفته و شاداب را. (فهمید چه می‌خواهم بگویم) گفت: حالا دیگر ما پژمرده شده‌ایم! امان از زبان شما بسیجی‌ها و دیگر چیزی نگفت.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه 13 مهر 1392برچسب:, توسط محمد چراغی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :